ابراهیم فرزند امام کاظم(ع) فرماندار یمن
ابراهیم فرزند امام کاظم(ع) فرماندار یمن
طلـوع تاریخ ولادتـش را مورخان و رجال نویسان ذکر نکرده, ولى از برخى روایات1 که امام کاظم علیه السلام او را پـس از رضا علیه السلام وصى و سرپرست امـور قرار داده, مـى تـوان فهمیـد که او فـرزنـد پسـر بعد از امـام رضـا علیه السلام2 است.
همچنیـن نگارنـدگان3 تـاریخ ائمه علیهم السلام نام او را پـس از رضا آورده انـد که خـود گواه دیگرى است.4 لقبـش مرتضى5, پدرش; امام کاظم علیه السلام همه صفات فضیلت و کمـال را دارا بـوده, مـادرش (ام ولـد)6 و نـامش (نجیه)7 است.
ابراهیـم در خانه اى که منبع معرفت, حکمت, دانـش, رحمت, کرم و فرودگاه وحـى الهى بوده است تربیت یافته است.
ویژگیها (فـرزنـد صـالح گلـى از گلهاى بهشت است)8 امـامـان شیعه خود منبع کمالاتند, فرزندان آنها جز اندک افرادى, ماننـد جعفر کذاب هر یک ویژگیهاى والایـى از خاندان نبوت به ارث برده اند.
شیخ مفید گـویـد: (هر یک از فرزنـدان امام کاظم علیه السلام فضیلت و خصلتهاى نیک و مشهور دارنـد, گـرچه امام رضا علیه السلام بر همه آنها در فضیلت بـرتـر است.)9 ابراهیـم شخصى دلیر, جوانمرد,10 مهتر, بزرگوار, نجیب, دانشمند11 و جد سید مرتضى ملقب به (علـم الهدى) از دانشمندان بزرگ شیعه و سید رضى مـولف (نهج البلاغه) است, زیرا این دو, فرزندان (ابو احمد نقیب) حسین بن موسى بن محمد بن موسى بـن ابـراهیـم بن مـوسى بـن جعفر علیهماالسلام هستنـد.12 و علامه مجلسـى او را ستـوده است.13
الف ـ امـانتـدارى امـانت یک ارزش اجتمـاعى است, انسـان امیـن شـایستگـى مسئولیتها و حفظ امـوال و نفـوس مردم را داراست, ابراهیـم شخصـى امیـن و متـولى زمینهاى مـوقـوفه اى پـدرش بـوده است, امام کاظم علیه السلام درآمـد آن زمینهارا بر بینوایان و زنان بى همسر وقف نمود تا هزینه زندگى آنان باشد. حضرت فرمـود: (هذا ما تصدق به مـوسـى بـن جعفر تصدق بارضه فـى مکان کذا و کذا ... و جعل صدقته هذه الى على و ابراهیم فاذا انقرض احدهما دخل القاسم مع الباقى منهما ...);14 ایـن چیزى است که مـوسـى بـن جعفر آن را بخشیده و زمینى را که در فلان مکان قرار دارد وقف مى کند... و متولى آن على (امام هشتـم) و ابراهیم است, هرگاه یکى از آنان از دنیـا رفت قـاسـم بـا آنکه بـاقـى مـانـده شـریک شود.
یزید بـن سلیط که در زمان وصیت امام کاظم علیه السلام حضـور داشته گوید: حضرت پـس از واگذارى اختیـارات تـام به امـام رضـا علیه السلام فـرمود:
(سرپرستـى موقـوفات, امـوال, بردگان و کـودکان باز مانده را به علـى (امام رضا علیه السلام) و پسرانـم; ابراهیـم, عباس, قاسـم, اسماعیل و احمـد واگذار کردم)15 ایـن روایتهانشان مى دهد که ابراهیـم زنهاردار و درستکار بوده, خیانت و تجاوز را در امانت روا نمـى دارد, این فضیلت بزرگ در قـوانیـن دینـى بر آن تاءکیـد شـده و خداوند به آن امر کرده است; (ان الله یاءمرکـم ان تودوا الامانات الى اهلها)16
ب ـ پشتیبان ولایت انسان نیاز به پیشـوایـى دارد که برتر و دانشمنـدتر از دیگران باشد, تا در زندگى از او هدایت جوید, ابراهیـم برادرش امام رضا ـ علیه السلام ـ ر دانشمنـدتر از خـود و دیگران مـى دانست, او گفتار پـدرش را که رضا مقـدم بـر همه برادران است با اعتقاد پذیرفته بـود17 او چون مى خواهد خاندان رسالت به حقوق حقه خـود برسند, وقتى زمینه را براى تضعیف حکومت ظالـم مناسب مى بیند از روى زیرکى و فراست ویژه خـود, بر ضـد حکـومت وقت (که مخالف سرسخت خاندان رسالت بـوده) شـورش مى کند, در همان وقت یکـى از انگیزه هاى خـود را شناساندن برادرش علـى بـن مـوسـى الـرضـا علیه السلام قـرار داده و مـردم را به بیعت بـا آن امـام دعوت مـى کنـد.
ماءمـون وقتـى این خبـر را دریافت کرد با دو انـدیشه متضاد روبه رو شـد; از بیـن بردن مخالفان و شـورشیان و دیگر حفظ مـوقعیت خـود با طرفـدارى ظاهرى از خانـدان رسالت گرچه در اعتقاد و باطـن مخالف ایـن خانـدان بـود اما بـراى آنکه امام رضا علیه السلام را راضـى نگه دارد تا مـوقعیت سیاسـى خـود را تثبیت کند, مخالفتـى با ابراهیم نکرد او را رها و با حکـومت همراه نمـود.18 ما مـى بینیـم در همیـن زمان ابراهیـم با مردم حج بجا مـىآورد و در حرم شریف بـراى مردم سخـن گفته و آنها را دعوت بسـوى ولایتعهدى برادرش على بـن موسى الرضا علیه السلام نموده است و اگر براى ماءمـون نیز دعوت مى کرد19 به یقیـن از یک سپر سیاسـى که همان (تقیهe( است, شکل مبـارزه خـود را تغییـر داده تـا از نـابـودى خـود جلـوگیـرى کنـد.
ج ـ در عرصه حدیث شاید نام حـدیث (سلسله الذهب) را شنیـده باشیـد, ایـن حـدیث طلایى و نفیـس که اتصال به کلام حق دارد, انسان را به تـوحید خالص دعوت مـى کند که اگر کسى یکتاپرست بـىآلایـش باشد و (لااله الاالله) گـوید پاداشـش رهایى از عذاب الهى است. ایـن حـدیث را امام هشتـم علeه السلام وقتـى به خـراسـان مـى رفت در شهر نیشابور در حالـى که کاتبان حدیث صف کشیده بـودند براى مردم بیان فرمـود; که از پدرانشان, از رسـول خدا (ص) از جبرییل که فرمـود: شنیدم از خداوند که مى فرماید:
(لا اله الا الله حصنى فمن قالها دخل حصنـى و مـن دخل حصنـى امـن مـن عذابـى)20 ابراهیـم نیز از پـدرانـش حدیث نقل مـى کند21. او یکـى از ناقلان ایـن حـدیث است, فرزندش موسى گـوید: (پدرم ابراهیـم به مـن خبر داد که حدیث کرد مرا پدرم مـوسى کاظم, فرمود: حدیث کرد مرا پـدرم امام صادق جعفر بـن محمد فرمـود: حدیث کرد مرا پدرم ابـو محمد باقر, فرمود: حدیث کرد مرا پدرم زین العابدیـن, فرمـود: حدیث کرد مرا پدرم امام شهیـد کربلا, فرمود: حـدیث کرد مرا پـدرم امیرالمـومنیـن علـى بـن ابیطالب فرمود: حدیث کرد مرا رسـول خدا فرمـود: حـدیث کرد مرا جبـرییل از خـداى متعال که خـداونـد فرمـود: (لا اله الا الله حصنى فمن قالها دخل حصنـى و مـن دخل حصنى امن من عذابـى);22 لااله الاالله حصار مـن است کسى که آن را بگـوید در حصار مـن داخل شـده و کسـى که در حصـار مـن داخل شـد از عذاب مـن در امان است).
اوضاع سیاسى عصر امیـن فرزند هارون الرشید در سال 198 ه" ق به قتل رسید, پـس از او برادرش ماءمون حکـومت را بـدست گرفت, بـر علیه ماءمـون شـورشهاى زیادى صـورت گرفت. در این میان علـویان نیز از فرصت برخورد میان ماءمون و امیـن به نفع خـود بهره بردارى کرده به صفآرایـى و افزودن فعالیتهاى خـود پرداختند23 قیام علـویان در سال 199 ه" ق با حرکت (ابـن طباطبا) آغاز شد24, براى پیروان حق و حقیقت که منتظر زمینه و زمانهاى مناسب براى ایجاد حکـومت حق و از بیـن بردن باطل بـودند, مـوقعیت بسیار خـوبى پدید آورد. مدافعان حق فرصتها را غنیمت شمرده و زمینه ها را هدر نمى دهند.
از فرزندان ونـوادگان ائمه افراد زیادى در ایـن شـورشها شرکت داشتنـد; از زیدیه (محمد بن محمد بن یحیى بن زید بن على بـن الحسیـن, علیهماالسلام)25, از نوادگان امام مجتبـى علیه السلام (محمد بن سلیمان بن داود بن الحسن بن الحسـن بـن على), در مـدینه26 شـورش کـرد, از فـرزنـeان امـام صeادق علیه السلام (محمـد بـن جعفـر (الصـادق)) معروف به (دیبـاج) در مکه و اطـراف حجـاز27 بپـاخـاست.
در آن سال از نسل امام مجتبـى علیه السلام (ابـوعبـدالله محمـد بن ابـراهیـم بـن اسماعیل بن الحسن بن الحسن بن على علیهماالسلام) معروف به (ابـن طباطبا) قیام کرد و مردم را به امامت امام رضا علیه السلام و عمل کردن به کتاب خدا و سنت رسـول الله (ص) فرا مـى خـواند. فرماندهى جنگهاى (ابن طباطبا) را (سرى بـن منصـور) معروف به (ابـوالسـرایـا) به عهده داشت.28 (ابـن طباطبـا) در سـال 199 ه" ق مسموم شد, (ابوالسرایا) رهبرى جنگها را بدست گرفت و از زیدیه (محمد بـن محمد بن زید بن علـى بـن الحسیـن (علیهماالسلام)) را جاى او برگزید.29 د ـ فرماندارى یمـن ابراهیم بن موسى بـن جعفر علیهماالسلام در ایـن سال در مکه حضور داشت, وقتى خبر (ابـوالسرایا) به او مـى رسـد براى قیام علیه حکـومت وقت به سمت یمـن حرکت مى کند. ایـن حرکت از هوشیارى ابراهیـم بـن مـوسى و با انگیزه دعوت کردن مردم به ولایت برادرش امام رضا علیه السلام و پـدیـد آوردن زمینه اى بـراى یک حکـومت عادلانه روى زمین بوده است.
شیخ مفید گوید: ابراهیـم بن موسى در زمان ماءمون از طرف محمد بن زید بن على بـن الحسیـن علیهماالسلام فرماندار یمـن شد, محمد بـن زید کسى است که در زمان ماءمون خروج کرد و ابـوالسرایا نیز در کوفه با او بیعت کرد و کـوفه را فتح نمـود, مدتى در آنجا ماند تا آنکه ابوالسرایا در جنگ با بنى عباس کشته شد. براى ابراهیم بـن موسـى از ماءمـون امان گرفتند و او به آنجناب امان داد.30 در ایـن سال دو فرزند دیگر امام کاظم علیه السلام نیز در این آشوبها بودند, یکى اسماعیل بـن موسى که به فرماندارى فارس و دیگرى زید بن مـوسى بـن جعفر (زیدالنار) که فرماندار اهواز شد و بصـره را نیز تصـرف کـرد.31 آیـا امـام کـاظم (ع) تنها یک ابـراهیم داشت؟
در اینکه امام کاظم علیه السلام چند فرزنـد ابـراهیـم داشته است دو دیـدگاه وجـود دارد, یک دیدگاه ایـن است که ابراهیـم از اولاد امام کاظم علیه السلام یک فرد بیـش نیست, که اکثر تاریخ نگاران ائمه علیهم السلام ماننـد شیح مفید,32 طبرسـى33, ابـن شهرآشـوب34, اربلى (کشف الغمه)35 و سبط ابـن جـوزى36 بر ایـن اندیشه اند, زیرا آنها در شمارش فـرزندان امام کاظم علیه السلام تنها یک ابـراهیـم ذکر کرده انـد. و تمـام ویژگیهایـى که تـاکنـون ذکـر شـد از آن اوست.
اما از میان نسب شناسان (ابـن عنبه) صاحب (عمـده الطالب) نسب شناس مشهور بـر ایـن باور است که امام کاظم علیه السلام دو ابراهیم داشته; یکـى ابراهیـم اکبر که مادرش (ام ولد) و نامش (نجیه) واز برخى نقل مى کند که او به فرماندارى یمـن رسیده و یکـى از پیشـوایان زیدیه است و فرزندى ندارد. و دیگرى ابراهیـم اصغر که لقبـش مرتضى و دو فرزند از او باقى مانده یکى مـوسـى و دیگرى جعفر37, که جد سید مرتضى و سید رضى38 نیز اوست.
غروب ابـراهیـم پـس از شهادت بـرادرش امام رضاـ علیه السلام ـ به بغداد آمـد و در آنجا سکـونت گزید, تا اینکه در سال 210 ه" ق او را مسمـوم39 و در قبرستان قریـش کنـار قبـر پـدر بزرگـوارش (معروف به کـاظمیـن) دفـن کـردنـد.
درباره او سروده اند:40
مات الامام المرتضى41 مسموما
و طوى الزمان فضائلا و علوما
قدمات فى الزوراء42 مظلوما کما
اضحى ابوه بکربلا مظلوما
مرتضى (ابراهیـم) پیشـوایى است که مسمـوم از دنیا رفت و زمان, فضیلتها و دانشها را پنهان کرد به راستـى او مظلـوم در بغداد از دنیا رفت نظیر پـدرش که در کـربلا مظلوم بود ایـن نظر بیشتر مورخان است,43 اما قبرى که در کربلا بنام (ابراهیـم) وجـود دارد, (ابراهیـم مجاب) فرزنـد محمـد بن مـوسـى بـن جعفر44 است, زیرا از خـانـدان مـوسـى بـن جعفـر علیهماالسلام او سـاکـن کـربلا شـد تـا از دنیا بـرفت.
در شیراز محله (لب آب) نیز قبرى منسوب به (ابراهیم بـن موسى) است گنبد ایـن قبر را محمـد زکـى خان نـورى از وزراى شیراز در سال 1340 بنا نمـوده است.45 اما محل زیستـن ابراهیـم, که مدتى از عمر خود را در مکه, سپس در یمـن و پس از آن در بغداد بـوده است با این نظر موافق نیست, شاید ایـن قبر منسوب به یکى از نوادگان امام کاظم علیه السلام بنام ابراهیـم بـوده که از قداست و اعتبار دینـى برخـوردار بوده است. علامه مجلسى گوید: (مدرک قوى که ثابت کند ایـن قبر از آن ابراهیم بـن موسى کاظم علیه السلام است نیافتم.)46
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1 ـ شیخ طـوسـى, تهذیب, ج 150/9 ـ149 طبع دارالکتب و اصـول کافـى, ج /1 97 ح 15, بـاب الاشـاره و النص علـى ابـى الحسـن الـرضا(ع).
2 ـ ولادت امـام رضـا(ع) در سـال 148 ه" ق بـوده است.
3 ـ شیخ مفید, ارشاد, ص 302, تک جلـدى, مـوسسه اعلمـى و ابـن شهرآشـوب, مناقب آل ابـى طالب, ج 4, ص 324 و بحار, ج 48, ص 303 و طبـرسـى, اعلام الـورى, ص 301, طبع مکتبه العلمیه و سبط ابـن جـوزى, تذکـره الخـواص, ص 351, طبع مکتبه نینوى.
4 ـ گرچه یکى از کنیه هاى امام کاظم(ع) (اباابراهیـم) است ولى در اصـول کافى, ج 1, ص 311, کتاب الحجه, باب الاشاره والنص علـى ابـى الحسـن الـرضا, ح 2 و 8 و 9, اشـاره دارنـد بـر اینکه (علـى بـن مـوسـى) فـرزنـد بزرگتـر است.
5 سیـد محسـن امیـن , اعیان الشیعه , ج /2 229 . 6. (ام ولد) به کنیزى گـویند که از طرف مـولایـش صاحب فرزند شده و از سهم ارثى که به فـرزنـدش مـى رسـد پـس از مـرگ مـولا آزاد مـى شود. 7. بحار , ج 48 / 306.
8. وسائل الشیعه , ج 15 / 97 , حدیث 2.
9. ارشاد / 303.
10 همان.
11. سیـد تـاج الـدیـن ابـن زهـره حسینـى (م 921 ه" ق) , غایه الاختصار , ص 87.
12. بحار, ج 48 / 306.
13 همان.
14. تهذیب, ج 9 / 150 ـ 149 , دارالکتب.
15 اصـول کافـى, ج 1, ص 316, ح 15, باب الاشاره و النص على ابـى الحسـن الرضا(ع) البته ایـن بخـش کـوچکـى از وصیت امـام کـاظم(ع) است.
16. نساء / 58.
17. ایـن ذیل روایتى است که ابراهیم در تاءیید برادرش ; على بـن موسى (ع) گوید: ثقه صدوق ... هواعلـم ... و وقتى درباره وصیت پدرش سـوال مى کنند او گـوید: پدرم على (بـن موسى الرضا) را بر همه مقدم قرار داد. گر چه در صدر روایت کلامى است که او را متهم به واقفى کرده اند, اما مرحـوم مامقانى با ادله کافـى ایـن تاتهام را رد مـى کنـد. تنفیح المقـال, ج 1, بخـش اسماء, ص 34.
18. غایه الاختصار , ص 87.
19. اعیـان الشیعه , ج2 , ص 229 , دارالتعارف.
20. ابـن صبـاغ مکـى, فصـول المهمه , ص 254 , طبع مـوسسه اعلمـى و بحار, ج 49 / 123 حـدیث 4, گـرچه حـدیث بحـار (فمـن قـالها دخل حصنـى) را ندارد.
21. غایه الاختصار , ص 87.
22. همان.
23. مهدى پیشـوایـى, سیـره پیشـوایـان, ص 486.
24. ابـن اثیر, الکامل فـى التاریخ, ج 5, ص 173, طبع دارالفکر بیروت. و مسعودى, مروج الذهب, ج 4, ص 26.
25. الکـامل, ج 5, ص 175 و مـروج الذهب همـان.
26. مروج الذهب همان.
27. همان, و الکامل, ج5, ص 177.
28. الکامل , ج5 / 174 و 173.
29. همان, ص 175.
30. ارشاد , ص 303.
31. الکامل, ج 5, ص 175.
32. ارشاد , ص 303.
33. طبـرسـى, اعلام الـورى, ص 301, طبع مکتبه العلمیه.
34. ابـن شهر آشـوب, منـاقب آل ابـى طالب, ج 4, ص 324.
35. علـى بـن عیسـى اربلـى, کشف الغمه, ج 3, ص 27, طبع دارالکتـاب بیـروت.
36. سبط ابـن جـوزى , تذکـره الخـواص , ص 351 , طبع مکتبه نینوى.
37. جمال الـدیـن احمد بن علـى بن مهنا مشهور به (ابـن عنبه) عمـده الطالب فـى انساب آل ابیطالب, ص 201, انتشارات رضى.
38. بحار, ج 48, ص 306.
39. اعیـان الشیعه, ج 2, ص 229 و حـاشیه بحار, ج 48, ص 278.
40. همـان.
41. مرتضى لقب ابراهیم بن موسى است.
42. زوراء: بغداد. .43 غایه الاختصـار, ص 87 و بحـار, ج 48, ص 307 و تنقیح المقـال, ج 1, ص 35 و اعیان الشیعه, ج 2, ص 229.
44. اعیان الشیعه و تنقیح المقال, همان.
45. بحار, ج 48, ص 306.
46. در شهر ناییـن سید علـى بـن ابراهیـم مجاب از فرزندان امام کاظم(ع) بارگاهـى باشکوه دارد که مزار شهداى انقلاب اسلامى در جـوار وى قرار گرفته است و ایـن نشان مـى دهـد که فـرزنـد ابـراهیـم به منطقه مـرکزى ایـران آمده است